راستش تصمیم گرفته بودم به هیچ طریقی در انتخابات مشارکتی نداشته باشم. این را هم میدانم که نه نهاد انتخابات، نه دولت (به مفهوم سیاسی آن) و نه ملت، جامعه مدنی و مردم هیچکدام به مشارکت من هیچ نیازی نداشته و با حضور یا عدم حضور من به تریش قبای هیچ کسی بر نمیخورد. احوالات را به گونهای یافتم که کوچکترین انگیزهای در من برای کوچکترین تحرکی ایجاد نمینمود. احوالاتی که امیدوارترین انسانها را از پای در آورده و به ورطه نومیدی میکشاند، چه رسد به من که منتقدی تند و تیزم؛ و درمانده و بی چاره گذر زمان را شتابان تر و خشن تر از هر زمانی به زیان نیل به توسعه برای مام میهن به نظاره نشسته ام. باری، به قول سهند ایرانمهر به عنوان «احدی از رعیت مملکت محروسه ایران»، بیمناکم از این که به مانند تجربه دولت مهر و مهرورزی نرسد روزی که اندر احوالات این روزها غبطه خوریم و آه از نهاد و دو صد افسون از جانمان برخیزد. سخن کوتاه میکنم و تنها به اشاراتی به شرح ذیل بسنده مینمایم که مرا قانع میکند به حمایت از فردی برخیزم که ادبیات توسعه را میداند و میفهمد و دست کم عملکرد پیشین اش نشان داده که در راستای آن گام برمیدارد:
برای پسرم مهرسام: کاش بزرگ نشوی بازدید : 220
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 18:26